آلبوم دایره بی پاپان شمس لنگرودی رونمایی گردید

آلبوم دایره بی پاپان شمس لنگرودی رونمایی گردید آبی طرح: مراسم رونمایی از آلبوم «دایره بی پایان» با شعر و صدای شمس لنگرودی، دوشنبه ۲۴ اردیبهشت در مركز فرهنگی شهر كتاب برگزار گردید.


به گزارش آبی طرح به نقل از ایسنا بر مبنای خبر رسیده، در ابتدای این مراسم، علی اصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر كتاب، با اشاره به این كه پیوند میان شعر و موسیقی در فرهنگ ما بسیار دیرینه است و نمی توان جدایی این دو را از هم متصور شد، اظهار داشت: بیشتر شعرهایی كه در اذهان مردم به جا مانده، حاكی از موسیقی این اشعار و عرضه آن ها به صورت آلبوم ها و اجراهای موسیقی است.
بعد از آن محمد فرمانیان، آهنگساز این آلبوم، به سابقه آشنایی با شمس لنگرودی پرداخت و با اشاره به همكاری دیگری كه در آلبوم «۵۳ ترانه عاشقانه» با این شاعر داشته است، درباره آلبوم «دایره بی پایان» اظهار داشت: این آلبوم ۱۲ قطعه دارد و بر مبنای موسیقی كلاسیك آكوستیك نوشته شده است. مسعود عماد، تهیه كننده این اثر، سهم بسزایی در تولید این آلبوم داشته است و ضبط آن نزدیك به یك سال و اندی طول كشید.
بعد از تشكر فرمانیان از عوامل دست اندركار این آلبوم، شمس لنگرودی با اجرای موسیقی والا مهاجر و آرش احمدی به شعرخوانی پرداخت.


در ادامه، بهمن كاظمی، موسیقی شناس اقوام و ملل، سخنان خویش را با اظهار احساس دین به شمس لنگرودی و اندیشمندان همفكر او شروع كرد. وی مشكل امروز حوزه موسیقی و شعر را بحث «مخاطب» دانست و خاطرنشان كرد: ما وارثان فرهنگی هستیم كه گستره ای از پشت منطقه غربی زاگرس امروز تا مرزهای یونان، مناطقی چون میلیتوس، بابل و محل سكونت فنیقی ها را شامل می شده است. غرب با ترسیم حدودی چون سقراط و كوروش كبیر، پیشاسقراطیان را از عرصه مجاز بیرون گذاشته است. من تعالیم پیشاسقراطیان را برگرفتم. در دوره پیشاسقراطیان، یعنی فرهنگ من، موسیقی صدای خداوندی است. انسان ها در بیشه ها زندگی می كردند. به هم محرم بودند. هدف پایین آمدن در اینجا این بود كه یكدیگر را درك كنند. سخن و سخنوری و نوشتاری نبود. شیخ بهایی در رویایش درباره این انسان ها می گوید یك دنیا سخن را به نیم نگاه درمی یافتند. در شاهنامه فردوسی آمده در دوره طهمورث دیوها موجوداتی نبودند كه از دهانشان آتش بیرون بزند یا شاخ داشته باشند. دیوها در این دوره خردمندان زمینی اند كه به انسان ها گفتند كه ما اینجا برای شما بهشت را بر روی زمین می سازیم. طهمورث به خواسته شان تن می دهد و دیوها برای انسان ها خانه می سازند، به خسرو نوشتن یاد می دهند و دلش را به دانش برمی افروزند. بدین ترتیب، ما انسان ها از بیشه ها بیرون آمدیم و دیوار(دیو آر)ها ساخته شدند. حالا ما می نوشیم، می خوریم، می پوشیم و نمی دانیم همنوعان ما پشت دیوارها چه می كنند. آیا گرسنه اند؟ آیا موسیقی در وجودشان هست؟


او اضافه كرد: این به روایت غرب سیبی بود كه خورده شد. عشق كه طعم آن در وجود ما بود، چون در وجود پدر و مادر اولین ما باقی مانده بود. در لحظاتی ما فرزندان خلف پدر و مادر اولین ایم. در این لحظات است كه هستی سبك می گردد و شعر یا موسیقی به وجود می آید. شمس لنگرودی هم همیشه شمس لنگرودی نیست. در لحظاتی این اتفاق می افتد. گاهی خود او هم وقتی از آن شرایط بیرون می آید تعجب می كند. می توان این موقعیت را در اینان پیگیری كرد. اینان هم گاهی زمینی می شوند. اینان پیشتازان ما هستند. رفتند، دیدند و متوجه شدند كه خیلی از این حرف ها حرف های آنها نیست. این حالات را در شعرهایشان می توان دید. برای نمونه شمس در مجموعه شعر «آوازهای فرشته ی بی بال» از شورشگر نابینایی صحبت می كند كه وطن خودش را ویران می كند به امید شهری كه در پشت پلك های بسته است. آیا این همان ناخودآگاه تاریخی ای نیست كه به شمس لنگرودی الهام شده و از آن بیشه صحبت می كند كه از آن بیرون آمدیم؟ یا در جایی دیگر، وقتی شمس لنگرودی می گوید:
در جیب بارانی من چه بود
كه دستم را زخمی كرد
تا از مرز بگذرم
ناچارم پنهان كنم
چیزی را كه نمی دانم چیست

ما نمی دانیم در جیب بارانی چه چیزی قرار دارد كه دست او را زخمی می كند. این وضعیتی است كه حالا شاعر با آن مواجه می باشد. وقتی می خواهد آنچه را برای لحظاتی درك كرده است به جوانانی بگوید كه می خواهند تاریخی را تكرار كنند كه حافظه تاریخی اش وجود ندارد، به آنها می گوید: «ركاب بزن برادر كوچكم/ ركاب بزن كه راه درازی در پیش است» همین علت ارادتی است كه به شمس لنگرودی دارم. دایره بی انتهایی كه او درباره اش صحبت می كند و می گوید كه نمی داند كجای این دایره بی پایان ایستاده است؛ ابتدای آن است یا انتهای آن. این همان حالتی است كه من با سازم دارم: دست در آغوش سازم دارم و نمی دانم كدام ما ابتدا یا انتهای یكدیگریم. آن وعده ای كه در كتاب های آسمانی زمینیان داده شده، با سازم برایم تحقق یافته است.


كاظمی ضمن مرور تعبیر افتادن سیب اول به منزله بیرون آمدن انسان از بیشه ها، زمینی شدن انسان ها را افتادن سیب دوم تعبیر و اظهار نمود: زمینی می شویم و عنصر خیال را كناری می گذاریم. در این وضعیت كسی را كه خیال می ورزد خیالاتی می خوانیم. به نظرمان چنین كسی سنجیده سخن نمی گوید. خیال اینجا ضدارزش است و خیال ورز را بستری می نماییم و نمی گوییم كه «هر كو نكند فهمی زین كلك خیال انگیز». این لحظاتی است كه شاعر از فلسفه مهندسی فاصله می گیرد. گاهی شانس می آورد این لحظات، لحظات پایانی و مرگ نیست. حضوری پیدا می كند و به گونه ای نسیم وار از اوضاع واحوال موجود عبور می كند. شعرهایش رنگ دیگری پیدا می كنند و پیامش پیام دیگری می گردد. در موسیقی ما هم همین اتفاق می افتد؛ اما آنچه می خواهم بگویم بدین سان است. اگر شما منبع و منشأ آن نگاه را در نظر بگیرید، آن وقت به مجموعه ای می رسید كه در آن مشخص نمی باشد كدام یك شروع و كدام آخر این دایره بی انتها اند. اینجا بایستی تجربه به دست آورد. گوشه گوشه دیوان ها گواه تاوانی است كه برای این تجارب داده شده است. هنگام مرور تاریخ ادبیات مان متوجه می شویم كه تنها ملتی هستیم كه بزرگانمان یا از ترس جان فرار كرده اند و یا كشته شده اند.
او شمس لنگرودی را آخرین اسطوره ای خواند كه در شعر عصر معاصر می شناسد و سخنان خویش را با شعری از ابوسعید ابوالخیر به آخر برد.
این مراسم با شعرخوانی شمس لنگرودی و همراهی ساز حمید پاكیزه و آواز صادق نوری به آخر رسید.





1397/02/25
14:30:55
5.0 / 5
4273
تگهای خبر: آواز , شعر , فرهنگ , موسیقی
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۵ بعلاوه ۱
آبی طرح ، گرافیک و طراحی

آبی طرح

گرافیک و طراحی

abitarh.ir - حقوق مادی و معنوی سایت آبی طرح محفوظ است