زن در آثار فرشچیان نماد زیبایی، زندگی و زایش
به گزارش آبی طرح، باآنکه در ابتدا گفتم به آقای فرشچیان استاد نگوییم و استادی چیزی بر ایشان نمی افزاید، اما این نکته را هم اضافه می کنم که ایشان استاد یک رشته نیست؛ معلم رشته های مختلف است و این توان را دارد که سنت و فرهنگ ایرانی که هنری ترکیبی است، گسترش دهد. تخت جمشید را تصور کنید. بخشی از هنر تخت جمشید لوتوس است. منشا لوتوس کجاست؟ شبه قاره. بخشی از این هنر هماست؛ منشا؟ در هنر مصر. بخشی از هنر بابل است. سرستون ها از هنر یونان است، اما وقتی همه اینها ترکیب شد، ترکیبش ایرانی است. روحش ایرانی است.
درگذشت فرشچیان برای عالم هنر ضایعه ای سنگین بود. قبل از این مطلبی از عطاءالله مهاجرانی در باره او از نظرتان گذشت. این دفعه احمد مسجد جامعی یادداشتی به مناسبت درگذشت این مرد فرهیخته و فرزند راستین ایران زمین در روزنامه اعتماد نوشته است. مسجدجامعی ابتدا به ستایش و تجلیل و تحلیل شخصیت و هنر محمود فرشچیان، هنرمند بزرگ ایرانی، می پردازد. سپس فرشچیان را نه فقط یک هنرمند، بلکه یک "حکیم" می داند که توانسته سنت و مدرنیته، هویت ایرانی و روح اسلامی را در آثار خود تلفیق کند. نویسنده با تاکید بر اینکه کلمه "استاد" برای توصیف فرشچیان کافی نیست، او را به علت تواضع و صفای باطنی، کم گویی، و ارتباط عمیق با مردم و فرهنگ ایرانی ستایش می کند.
مسجدجامعی خاطرنشان می کند که فرشچیان با وجود زندگی طولانی در خارج از ایران، همچنان عمیقاً به ریشه های خود وفادار مانده و مدافع سرسخت هویت ایرانی بوده است. در ادامه، نویسنده به تحلیل آثار فرشچیان می پردازد و ابعاد مختلف هنر او را شرح می دهد. او بیان می کند که فرشچیان، هنر مینیاتور را از وابستگی به متن رها کرده و به آن استقلال بخشیده است. او با الهام از فرهنگ کهن و باورهای عمیق، توانسته مفاهیم مدرن و انتزاعی را در آثار خود جای دهد. همچنین، توانایی فرشچیان در تلفیق هنرهای مختلف (از طراحی و خطاطی تا ریاضی و هندسه) در آثاری مانند طراحی ضریح، او را به یک "حکیم" مبدل کرده است که هم در عرصه نظری و هم عملی هنر، صاحب سبک و نظر است. این یادداشت در زیر از نظرتان می گذرد:
****
آقای فرشچیان! گفتم استاد فرشچیان؟!!
ببخشید! اجازه بدهید بگویم آقای فرشچیان؛ واقعاً کلمه «استاد» چیزی بر ایشان اضافه نمی کند! ما هیچ گاه نمی گوییم استاد سعدی، استاد حافظ، استاد میرعماد؛ بلکه می گوییم حافظ، سعدی، میرعماد و... بدین جهت من هم می گویم آقای فرشچیان. البته وجوه دیگری هم دارد که می گویم آقای فرشچیان. ایشان بسیار متواضع و مبادی آداب است. بسیار نیک نفس و دریادل. صفایی که در آثار ایشان می بینیم ناشی از صفای روحشان است. نوعی سکوت هم در رفتار و اعمال ایشان هست؛ کم حرف می زند. این هم شاید از توجه به درون باشد. در آثار و نقاشی هایش هم گزیده گو است. حتی در نامه های شخصی هم که برای افراد می فرستد این حس متفاوت را القا می کند.
بگذارید به جهت اینکه فهم خودم را از ایشان بگویم به نکته ای اشاره کنم. فرشچیان حدود سی سال است خارج از ایران زندگی می کند؛ در شهری نزدیک نیویورک، مرکز هنر نوین جهان در زمینه های تئاتر و تجسمی و موسیقی و... مهم ترین آثار هنری مدرن و غیرمدرن در آنجا ارائه و خریدوفروش می شود. در عین حال که فرشچیان سی سال است آنجا زندگی می کند، وقتی ایشان را می بینید احساس می کنید در سبزه میدان اصفهان زندگی می کند، توی میدان کهنه اصفهان عمر گذرانده است، خیابان عبدالرزاق اصفهان سکنی گزیده یا کنار مسجد جامع رفت وآمد دارد. رفتار و لهجه و دلبستگی و علایق او، همه و همه روایت منحصربه فردی از شخصیتش ارائه می دهد.
اگرچه ما شخصیت های بزرگ بسیاری داریم که ایرانی اند و در کشور دیگری زندگی می کنند، اما نسبتی که فرشچیان با ایران و روح ایرانی و هویت و فرهنگ و مراسم ایرانی برقرار کرده، بی نظیر است. من واقعاً در کسی ندیدم این میزان از نزدیکی در عین دوری را. فرشچیان هر جا که بوده مدافع هویت ایرانی با تمام ابعادش بوده است. الان ما در این جمع، به یک زاویه از آثار ایشان توجه می کنیم؛ بررسی و ارزیابی هنرنمایی ایشان با ساعت ها وقت گذاری و دقت در طرح ها، رنگ ها و... مثلا از آقای محمود دولت آبادی پرسیدم: «چیش جذابه؟» اظهار داشت: «رقص قلمش.» گفتم: چون رقص فکر او است، رقص ذهن او است، رقص حضور او است. اما این تنها یک جلوه از شخصیت و هنرش را نشان داده است.
فرشچیان فقط برای اصحاب فرهنگ و هنر، خاص نیست. تنها مورد توجه نخبگان و صاحب نظران و نظریه پردازان نیست. فرشچیان در ارتباط با همه مردم ایران و سرزمین ایران است. شاهد مثالش هم در کوچه و بازار و دسته و هیأت است. همه جا تصویری از تابلوی فرشچیان چشم را می نوازد. یعنی او و آثارش با توده مردم ارتباط برقرار می کند. علتش هم این است که مردم را عوام نمی داند، بلکه با مردم ایران، مردم این سرزمین، این فرهنگ و این تاریخ و تمدن سروکار دارد و این نکته ویژه آثار فرشچیان است. یعنی هنرمند همان میزان که در بین نخبگان حضور دارد؛ در میان عموم مردم هم هست، چون برای تمام مردم و هنر ایران احترام قائل است.
در سفری که برای برگزاری اولین و البته آخرین هفته فرهنگی ایران در عربستان سعودی داشتم، کتاب فرشچیان را با خودمان برده بودیم. کتاب را دیده و از تصاویر آن تعجب کرده بودند که چطور در ایران چنین کتابی مجوز انتشار می گیرد. به تصویر درآوردن جلوه های هنری داستان های عاشقانه ادبیات فارسی که فهم آن مطالب برای مذهب ظاهربین آنها ممکن نبود، چنانکه تصاویر حجمی این آثار را بت می پنداشتند و غافل از این که ایرانی ها در تاریخ چند هزار ساله خود هیچگاه بت نمی پرستیدند. در آثار آقای فرشچیان زن بعنوان نماد زایش، زندگی و زیبایی بسیار تکرار شده و در کنار آن پرندگان و درختان و گل ها و آهوان بارها آمده است. فرشچیان از دیو و دد هم غافل نیست که در فرهنگ کهن در شکل انسان - حیوان ظاهر می شود و خصوصیت های منفی را در نسبت با حیوانات مختلف بیان می کند. فرشچیان، نه فقط میراث و سنت ایرانی را حفظ کرد، بلکه این سنت را بسط داد و امروزیش کرد.
تابلوی هستی او نقطه ای هست، شمسه در شمسه. روایت دیگری از گنبد مسجد شیخ لطف الله که از یک نقطه شروع و تکثیر می شود و روایت وحدت در کثرت است. اما کاملا یک اثر مدرن و تجریدی است یا در تابلوی او خواهد آمد فقط یک پا می بینید، یک هنر تجریدی و کاملا مینیمال که با هنر مدرن آمیخته شده و یک مفهوم کهن ایرانی را بیان می کند. مفهومی که در دل همه فرهنگ ایران به شکلی روایت می شود و همه با آن ارتباط برقرار می کنند. همان گونه که می بینید فرشچیان عصر عاشورا را می کشد با آن اسبی که در نگاه زیبایی شناسی یگانه است و بارها تحسین هنرمندان بزرگ را به همراه داشته است.
آثار مینیاتوری که جنبه عاشقانه دارد، می کشد. اصلا در مینیاتور تصرف می کند و به آنکه به صورت سنتی در خدمت متن بود، استقلال می بخشد و با شکاندن قاب تصویر و آوردن آن در خدمت متن ابتکاری دیگر خرج می دهد؛ انگار که مکتب قهوه خانه و مینیاتور و نقاشی و حتی نوعی کوبیسم به هم آمیخته شده تا آثار این هنرمند بزرگ خلق شود. وگرنه مگر در مینیاتور اصلا چنین چیزهایی را داریم؟ مگر تراژدی و حماسه داریم که بشود عصر عاشورا؟ اما او این کار را می کند. از هنر جدید و ظرفیتهای جدید بهره می گیرد و در عین حال در سنت ها و باورهای عمیق ریشه دارد. یک مرتبه در محضرشان در کاخ سعدآباد، تابلوی حضرت علی اصغر را رونمایی کردیم. سفارش آنرا به استادشان میرزا آقای امامی ارجاع می دادند. آقای امامی شخصیت برجسته ای بود.
وقتی کتابی از آثار ایشان تهیه و منتشر کردیم آقای فرشچیان بسیار خوشحال شدند و گفتند در حسرت یک گل و مرغ از استادم هستم. اما این نگاه با روایت آقای فرشچیان تفاوت داشت و چقدر روایتهای ایشان منحصربه فرد و لطیفند. آقای فرشچیان فضای عمومی جامعه را نادیده نمی گیرد و به آن بی احترامی و بی اعتنایی نمی کند، اما نگاه خودش را دارد. بطورمثال درباره تابلوی حضرت عباس به ایشان گفتم: «حضرت از روی زین به زمین افتاد.» اظهار داشت: «دلم نیامد. هر چی فکر کردم دلم نیامد حضرت عباس از زین به زمین بیفتد.» می دانید ایرانی ها چه نسبت و رابطه ای با حضرت عباس دارند.
اما وی در اینجا روایت خودش را دارد و خاطره ای را که همواره در ذهن مردم است به شیوه و سبک دیگری متذکر می شود. لباس حضرت در این تصاویر بسیار فاخر است و تیرهای رها شده گویی به بدن این پهلوان روئین تن چندان کارگر نمی افتد. فرشچیان ذوق و سلیقه شخصی خویش را به خورد مخاطب نمی دهد، بلکه ذوق و سلیقه مخاطب را ارتقا می دهد. می توان گفت نقاشی های ایشان در عرصه هنر دینی، منشا یک تحول و ارتقاء سطح نگاه و نگارگری و هنرپردازی شده است و این را به وضوح در قیاس با آن چه در گذشته ارائه می شد، می توان دریافت و باز می توان اظهار داشت که فرشچیان یک چهره متمایز و متفاوت است؛ چهره ای درخشان نه فقط میان صاحب نظران و نظریه پردازان و هنرمندان، بلکه در میان همه مردم.
اگرچه در ابتدا گفتم به آقای فرشچیان استاد نگوییم و استادی چیزی بر ایشان نمی افزاید، اما این نکته را هم اضافه می کنم که ایشان استاد یک رشته نیست؛ معلم رشته های مختلف است و این توان را دارد که سنت و فرهنگ ایرانی که هنری ترکیبی است، گسترش دهد. تخت جمشید را تصور کنید. قسمتی از هنر تخت جمشید لوتوس است. منشا لوتوس کجاست؟ شبه قاره. قسمتی از این هنر هماست؛ منشا؟ در هنر مصر. قسمتی از هنر بابل است. سرستون ها از هنر یونان است، اما وقتی همه اینها ترکیب شد، ترکیبش ایرانی است. روحش ایرانی است. در حکمت هم چنین است؛ شاید پیشینیان از یونان گرفتند، اما ترکیب نویی ارائه دادند. آقای فرشچیان هم حقیقتا در هنر این کار را کرده است.
تک تک اینها هنری مجزاست که ترکیب و تبدیل به اثری ایرانی شده. از این جهت در عرصه هنرهای ایرانی، ملی، سنتی و آیینی چهره منحصربه فرد و معلم خیلی از هنرهاست. مثال دیگرش همین طرح ضریح، جایی که فرشچیان دست می گذارد و ضریح را می سازد، جایی است که میلیونها نفر آرزو دارند دست بگذارند و حرم را لمس کنند. این، کار یک هنر نیست؛ بیشتر از ده هنر باید تا چنین ضریحی ساخته شود. اول حجم، بعد ریاضی و هندسه، سپس آرایه های شکل و معنا، در دل اینها خط و خوشنویسی و طراحی و مینا و هنرهای در ارتباط با فولاد و طلا و نقره و... همه اینها باید به کار گرفته شود و در ترکیب درستی فراهم آید تا چنین اثر فاخری پرداخته شود. هنرهایی که کم کم درحال فراموشی است و چهره های برجسته در آنها کمتر دیده می شود.
فرشچیان در همه این رشته ها تسط دارد و می تواند همه اینها را کنار هم بچیند. در واقع هنر را کارگردانی کند تا یک اثر خلق شود. به واقع ایشان به فنون مختلف آگاه است و استادالاساتید. ما معمولاً به آنهایی که در عرصه های مختلف استادی دارند، حکیم می گوییم. فرشچیان حکیم هنرهای ایرانی است. هم حکمت نظری دارد و هم حکمت عملی. حکمت عملی که معلوم شد ولی آیا بدون حکمت نظری می توانیم چنین پرمعنا توصیف کنیم! می توانیم تابلوی هستی را این طور بسط دهیم! گاهی فکر می کنم در همه آثاری که در تاریخ ما وجود دارد آیا کسی برای مقدمه شاهنامه فردوسی با این عظمت که خلقت و هستی را بیان می کند و با نسخه های مختلف که در دوران تیموری و صفوی و دیگر ادوار طراحی و تصویر شده، کسی این بخش را تصویرگری کرده؟
کاش تصویرگری مقدمه شاهنامه را به دست فرشچیان داشتیم! خب اگر از این زاویه نگاه نماییم، فرشچیان هم در حکمت نظری و به گواهی آثارش هم در حکمت عملی صاحب ذوق و نظر و سبک است. از این جهت می توان گفت ایشان در عرصه هنر معاصر ایران، در رشته های هنرهای ایرانی، چه سنتی و چه ملی و چه آیینی، استاد برجسته و فرزانه ای است و در رشته های مختلف تسلط دارد و می توان ایشان را حکیم هنرهای ایرانی - اسلامی نامید.
روحش شاد.
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب